میخواد تو رو بُکُشه! راز درمان افکار خودکشی

پیشکشتار

سلااااااام برو بچ چطوریایید بچه ها… امروز اومدم راز رهایی از افکار خودکشی رو فاش کنم تا چیزایی که خودم تجربه کردم رو دیگران تجربه نکنن

امروز خونه ام و دارم انیمیشن اینساید اوت ۲ رو میبینم و لابه لاش این پست رو براتون مینویسم  پس با من همراه باشید چون قراره بترکونیییییییییم!!

بچه ها قبول دارید که درد کشیده طبیبه؟ کسی که درد ی مشکل رو کشیده و ازش اومده بیرون میتونه بیشترین کمک رو به اونایی که مثلش هستن بکنه منم یکی مثل شما تو باتلاق افکار خودکشی و ناامیدی غرق بودم و هرچی دست و پا میزدم که بیام بیرون بجای اینکه بهتر بشه بدتر میشد….. حاضر بودم خودمو بکشم ولی ی لحظه دیگه با اون افکار زندگی نکنم اونایی که تجربه کردن میفهمن من چی میگم و واقعا ام این افکارخیلی حال ادمو بد میکنن و آدم کلافه میشه نمیدونه چه مرگشه و باید چیکار کنه که از این افکار رها بشه اما میخوام بهتون بگم که شدنیه من راز رهایی از این افکار رو بلدم و بی هیچ چشم داشتی میگم

فقط قبل از اینکه ادامه پستم رو بخونید ازتون میخوام ۱۰ دقیقه به افتادن تو باتلاق فکر کنید و چندتا کلیپ وسکانس از اونایی که تو باتلاق افتادن ببینید یا اینکه یه فیلم سینمایی تو این زمینه نگاه کنید..

منم برم نگاه کنم….

خب اگه فکر کردید و چندتا کلیپ و سکانس دیدید میتونید ادامه حرفامو بخونید..

بخش اول: واقعا از افکار خودکشی خسته شدی؟

سلام به روی ماهتون بچه ها امیدوارم حال دلتون عالی باشه.. بچه ها واقعا واقعا واقعا خسته شدید و حاضرید همه کار بکنید که از افکار خودکشی خلاص بشید؟ یا زیاد براتون مهم نیست روزایی که داره میگذره.. بچه ها زندگی همین روزاییه که دارید سپری میکنید.. میخوای با همین حال بدت زندگیتو ادامه بدی و به پایان برسونی یا واقعا میخوای زندگیتو تغییر بدی و کنترل زندگیتو بدست بگیری؟ اگه واقعا میخوای زندگیتو تغییر بدی و دلت برا خودت میسوزه ادامه این متن خیلی میتونه کمکت کنه ولی در غیر این صورت اگه منتظری یکی بیاد زندگیتو دگرگون کنه و اوضاعت رو سروسامون بده… بدون انتظارت بی فایده است.. این خودتی که باید فرمون زندگیتو بدست بگیری و خودت رو ببری جایی که میخای… باد برای همه میوزه ولی این تویی که با تنظیم بادبانهات تعیین میکنی که به کدوم سمت حرکت کنی… ولی اگه واقعا نمیخوای خودکشی کنی و حالت خیلی خیلی بده ولی نمیدونی چه کاری باید انجام بدی بهت قول میدم این متن خیلی کاربردیه و خیلی میتونه کمکت کنه… بچه ها ما آدمای بدی نیستیم ما فقط بلد نیستیم….

بچه ها تمرین این فصل اینه که زندگی نامه افرادی رو بخونید که زندگی خیلی سختی داشتن ولی تونستن خودشون زندگیشونو زیر و رو کنن و الان همه جوره زندگیشون میزون میزونه!

بخش دوم: باتلاق افکار خودکشی

واقعا چقدر سخت بود همه مون این حس ها رو تو ذهن خودمون تجربه کردیم… احساس خفگی، تلاش بی فایده، از دست من دیگه هیچکاری برنمیاد، حس تو زندان و قفس بودن حس اسارت و … که بخاطر طوفان و بارش افکار منفی، غلظت افکار منفیمون اونقدی زیاد شده که هرچی انگار دست و پای فکری بزنیم بیشتر داریم تو افکار منفیمون غرق میشیم و به خودکشی نزدیک میشیم…

منم یه روز دقیقا مثل شما همچین حسی رو نسبت به خودم و محیط زندگیم داشتم، انگار این افکار بهم چسبیده بودن و میخواستن منو تو خودشون فرو ببرن حالم خیلی خیلی بد بود همیشه میگم حسی بدتر از حس افکار خودکشی و ناامیدی نیست.. خسته و کلافه شده بودم افکار خودکشی و ناامیدی امونم رو بریده بود.. خوشا دردی که درمانش تو باشی.. خوشا رنجی که پایانش تو باشی.. تا اینکه تو سحرگاه 22 اردیبهشت 1400 با خدا حرف زدم و گفتم خدایا اگه نجاتم بدی قول میدم به امثال خودم کمک کنم و الان به این خاطر من اینجام و تو اینجایی و داری این متنو میخونی.. اگه اینجایی حتما کار خدا بوده مگه نه؟

این رنج منو حرکت داد که برم دنبال درمان و رهایی از این افکار… در به در دنبال چاره بودم هرکیو که سراغ داشتم ازش میپرسیدم.. اکثرا منو درک نمیکردن و نمیفهمیدن دارم چی میگم…

 

تا اینکه ی روز از یکی از آشناهام پرسیدم گفت تو این افکار و حرفایی که داری به خودت میزنی رو از کجا آوردی.. منم گفتم خب خودم دارم به خودم میگم… گفت شاید داری حرفای اشتباهی رو به خودت میزنی و زدی حال خودتو بد کردی… اینجا یه تلنگر خوردم بعدش گفت یه آخوندی هست به نام پناهیان سخنرانیاش میتونه خیلی کمکت کنه.. منم که همین یه سرنخ رو داشتم.. سرنخ رو گرفتم و شروع کردم سخنرانیا و کتاباش رو گوش دادن و خوندن… ولی بچه ها خودمونیم خدا بخواد میتونه ادمو با یه سرنخ از باتلاق نجات بده نیازی به سرطناب و شلاق سوسانو تو افسانه جومونگ نیست خخخخخ….الهی شکرت…..شب و روزم شده بود سخنرانی گوش دادن و کتاب خوندن…

بچه ها تمرین این فصل اینه که برید سخنرانی حالات انسان در قرآن استاد پناهیان رو گوش بدید خیلی عالیه … اگه تمرین رو انجام دادید مجاز به خوندن بقیه متن هستید…

بچه ها فصل های بعدی رو به مرور ادامه  همین پست مینویسم…

بای تا های دوستدار شما داداشی تون امید

بخش سوم: چرا میخوام خودکشی کنم؟

سلام دوستای گلم به بخش سوم خیلی خیلی خوش اومدید اگه تمرینات بخشای قبلی رو انجام ندادید ادامه این متن رو نخونید

بچه ها شاید براتون سوال پیش اومده که چرا کارمون به افکار خودکشی رسید و این همه وضع زندگیمون داغون شده و انگاری هیچی سرجاش نیست و حتی خودمون سرجامون نیستیم و به این خاطره میخوایم خودکشی کنیم و خودمونو خلاص کنیم….

بچه ها میخوام یه اصل و باور خیلی مهم رو همه مون بدونیم اونم اینه که این اتفاقات بد زندگیمون نیستن که مارو به خودکشی میرسونه بلکه عملکرد ما تو این اتفاقات خیلی بده که مارو به سمت خودکشی میکشونه… داداش من… آبجی من… این اتفاقات خیلی بد نیست که حال مارو خیلی بد میکنه بلکه حال خیلی بد درون ما اتفاقات خیلی بد بیرونمون رو رقم میزنه ….

ما آدما طوری ساخته شدیم که اگه به سمت خوبیا نریم قطعا داریم به سمت بدی ها میریم … اگه عادت های خوب و سازنده نداشته باشیم قطعا عادت های بد و مخرب داریم…

بچه ها ذهن ما برای بقا و زنده نگه داشتنمون طراحی شده و اگه حالمون بخاطر یه سری موارد خیلی بد بشه دشمن درونی، مارو به خودکشی دعوت میکنه بچه ها این ما نیستیم که میخایم خودکشی کنیم بلکه یه صدای درونی مارو به خودکشی دعوت میکنه

خب بچه ها برای تمرین این بخش بشینید فکر کنید کجا ها میتونستیم بهتر عمل کنیم تا بجای افکار خودکشی حال بهتری رو تجربه میکردیم بچه ها بشینیم 1 ساعت فکر کنیم و بنویسیم

بخش چهارم:گام اول درمان و رهایی از افکار خودکشی

سلام سلام صدتا سلام به  آبجیا وداداشای گلم …. به بخش چهارم این مقاله خیلی خیلی خوش اومدید..بخش های قبلی همه شون دست گرمی بودن در واقع شروع این مقاله از اینجاست پس خوب خوب خوب به حرفام گوش بدید که میخوام کاربردی و راهبردی بنویسم..

بچه ها قبل از اینکه بگم چیکار کنید یه مورد خیلی مهم رو میخوام بتون بگم که تقریبا راز درمان خیلی از بیماریهای ماست و راه حل بیرون اومدن از اکثر مشکلاتمونه… اونم چیزی نیست جز تغییر باورها و نگرشامونه… بچه ها باور کنید همه مشکلات ما به سادگی فقط با تغییر یه باور حل میشه چون ما درک درستی از واقعیت ها و جهان پیرامونمون نداریم دچار خطا و اشتباهات زیادی میشیم

اول از همه بیاید قبول کنیم که ما در حال حاضر دیگه آدمای مثبت نگر و خنثی نگری نیستیم البته ما تفکر خنثی نداریم ما آدما یا مثبت نگریم یا منفی نگر…  پس ما بعنوان گام اول نیازه که ابتدا از منفی نگری و منفی بافی بیایم به سمت مثبت نگری.. فقط اینجا یه نکته خیلی مهمی هست بچه ها من تو بخشای قبلی غرق شدن تو افکار خودکشی رو به غرق شدن تو باتلاق تشبیه کردم و گفتم یکی باید مارو از این باتلاق نجات بده و برای اینکه از باتلاق نجات پیدا کنیم و تلف نشیم نیازه که یه ترفند خیلی ساده و باحال رو بکار بگیریم اونم اینه که خودمون رو در معرض باروهای مثبت و واقع بینانه قرار بدیم.. یعنی از آگاهی های مثبت و باورهای درست کمک بگیریم.. منظورم کتابا و سخنرانیای زرد و انگیزشی نیست درسته اونا حرفای مثبت و انگیزشی میزنن ولی واقعیت رو نمیگن یا بهتره بگم همه واقعیت رو نمیگن… راهی که من رو خودم تست کردم و مطمئنم رو همه جواب میده گوش دادن سخنرانیای دینی بدرد بخور هست… برای مثال سخرانیا و کتابای استاد پناهیان هم مثبتن و هم کاملا واقعی ان برای مثال اگه بخوام چندتا سخنرانی پیشنهاد بدم سخنرانی تنها مسیر، حال خوب، تنها مسیر برای زندگی بهتر، تنها مسیر برای رسیدن به لذت های برتر و … بعد از اینکه این سخنرانیارو گوش بدید متوجه میشید که به مرور طرز تفکر و نوع نگاهتون داره تغییر میکنه و

راستی نظری، پیشنهاد و انتقادیم اگر داشتید  کافیه تو کامنتا برام بنویسید عشقای عشقمید فعلا

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری مطلب:
جستجو کردن