سلام دوستای خوبم امروز اومدم خونه خاله ام و دارم فیلم در جستجوی خوشبختی رو تماشا میکنم و لا به لاش دارم این پست رو که درباره سرگذشت خودمه مینویسم، باهم ببینیم داداش امید چجور آذمی بود و خدا ازش چجور آدمی ساخت… الهی شکرت دمت گرممممم
سرگذشت داداش امید، سرگذشتی که از سر نمیگذشت
داداش امید تو ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ تو سن ۲۱ سالگی متولد شد قبل از این تاریخ اسمش داداش ناامید بود و شب وروز به خودکشی فکرمیکرد چون ۲۱ سال رو با یه زندگی خیلی سخت از همه لحاظ سپری کرد از لحاظ مادی تو فقر مطلق بود… از لحاظ عاطفی درب و داغون بود چون تو خونواده کسی بهش محبت نمیکرد حتی یه بارم کسی بهش نگفته بود دوستت دارم.. هیمشه خدا ام تو خونه شون درگیری بود..
یه پسری که همه وجودش پر از بغض هست موقعی که دبستان، راهنمایی و هنرستان رفت پدر و مادرش یه قرون هم پول تو جیبی بهش نمیدادن..درحالی که میدید هم سن و سالاش همه پول تو جیبی دارن و هرچی دلشون میخواست میخریدن و داداش نا امید ما فقط تماشاچی بود.. پدرش حتی یه ماشین نداشت که مثل بقیه بچه ها با ماشین برسونتش مدرسه.. وپدر و مادرش اونقدی سخت گیر و کمالگرا بودن که جز نمره ۲۰ بقیه رو نمره حساب نمیکردن..
روزا یکی پس از دیگری داشت سپری میشد و زندگی من هر روز سخت تر از روز قبلش میشد چون من قبل از اینکه شرایط و دنیام تغییر کنه خودم تغییر نمیکردم که آمادگی تغییرات رو داشته باشم… و تو ذهن من همیشه بقیه مقصر بودن بجز خودش.. اما آدمی بودم که به شدت دنبال تغییر دادن اوضاعش بود .. به حدی که از دبستان تا هنرستات جمعا 6 بار مدرسه شو عوض کرد..
گذشت و گذشت و زندگی اونقدر سخت شد که واقعا غیر قابل تحمل بود…. از یه سمت فقر امونم رو بریده بود از سمت دیگه فقط درس میخوندم و فک میکردم درس یه روزی نجاتم میده …. هه….و مثل همه به امید پارتی داشتن ی روز استخدام میشم و از این اوضاع رها میشم… زهی خیال خام… عزت نفسم ام کاملا ترکیده بود چون احساس ارزشمندی نمیکردم نمیتونستم کارای با ارزش انجام بدم… چندسالی بود که درگیر انواع گناه شده بودم
وقتی ۱۷ سالم شده بود کاملا ناامید شده بودم و هر روز به خودکشی فکر میکردم اما میگفتم یه آخرتی و یه جهنمی هست اگه دنیام تباه شد حداقل با خودکشی خودمو جهنمی نکنم.. غافل از اینکه من تو جهنم بودم و خبر نداشتم….. کارم شده بود خوردن و خوابیدن که فقط از شر افکار خودکشی و ناامیدی خلاص بشم اونقدی نا امید بودم که میگفتم این دیگه تهشه زندگیم هیچ تغییری نمکینه من همینم که هستم و مثل همه مردم تو یه خونواده فقیر بدنیا اومدم و مثل یه بدبخت و فقیر باید زندگیمو به اتمام برسونم..
کاملا منفی باف شده بودم هر چی تو زندگیم بود رو منفی بررسی میکردم و هراتفاقی که برام میفتاد ازش منفی برداشت میکردم کاملا به منفی بافی و بدبینی عادت کرده بودم….
زندگی باتلاقی داداش امید
من همیشه افکار خودکشی و ناامیدی رو به فرو رفتن و زندگی تو باتلاق تشبیه میکنم که بنظرم بهترین، مناسبترین و دقیق ترین تشبیه هست… (زندگی باتلاقی همون زندگی هست که انگار هرچقدر دست و پا میزنی که بخوای از باتلاق بیای بیرون برعکس میشه و بیشتر تو باتلاق افکار خودکشی و ناامیدی فرو میری)
درجستجوی امید
اما از همون بچگی حس میکردم مثل بقیه نیستم و اومدم یه کار متفاوت انجام بدم و مثل بقیه نباشم.. و حدسم درست بود از 17 تا 21 سالگی من غرق افکار خودکشی، ناامیدی و منفی بودم اما تو سحرگاه 22 اردیبهشت 1400 از ته دل با خدا صحبت کردم گفتم خدا اگه منو از این اوضاع نجات بدی قول میدم به همه اونایی که مثل من هر روز به فکر خودکشی ان و تو ته باتلاق ناامیدی به امید رهایی از این باتلاق دارن دست و پا میزنن کمک کنم…..
از ناامیدی تا امیدواری به خدا
خدا بعد از همون سحر دستمو گرفت و منو نجات داد و بهم راه رو نشون داد که بتونم امثال خودمو نجات بدم… الهی شکرت… الان بعد از گذشت 4 سال از اون روز زندگیم زیر و رو شده حالم توپه توپه… میزون میزونم!خخخخ انگیزه برا بقیه است من پلنگیزه دارم ههههه… تو این 4 سال خدا همه جوره برام جبران کرد کمکم کرد گناهامو بذارم کنار.. منو از زیر فرش رسوند به عرش… الان یه شرکت دارم تو تهران با آدمای خوبی مثل خودم در ارتباطم… جیگرتو بخورم خدااااااا… بچه ها من بهتون قول میدم میتونید از این اوضاع نجات پیدا کنید…
با خدا همه کار میشه کرد ولی بدون خدا هیچکاری نمیشه کرد.. بچه ها ما آدمای بدی نیستیم ما فقط بلد نیستیم برای رهایی از افکار خودکشی، فقر و ترس و گناهامون چیکار کنیم که از شرشون خلاص بشیم… ولی منو خدا فرستاده که امثال خودمو نجات بدم و بهتون این امید رو بدم که میشه اگه بچه روستایی یا شهرستانی باشی هیچ پارتیی نداشته باشی و خانوادت همه جوره درب و داغون باشن آیندت تاریک و مبهم باشه و فک میکنی دیگه امیدی نیست… میخوام بگم سخت در اشتباهی داداش امید اینجاست تا امیدواری رو تو رگای روحت تزریق کنه… پس پستای منو دنبال کنید…. بای تا های
دوستدار شما داداش امید ❤️